22 دی ماه سالروز  شهادت

جوان دلیری از خطه چوبین

" شهید آیت الله  ترکی" است .

 

 شهید آیت الله ترکی

نام شهید:  آیت الله ترکی    نام پدر:  علی حسین

محل تولد: روستای چوبین   تاریخ تولد: 1335

تاریخ اعزام به جبهه: 1364/09/15   ارگان اعزام کننده: سپاه پاسداران

نام گردان: امام سجاد(ع)   تاریخ شهادت:  1365/10/22

محل شهادت:  شلمچه    نام عملیات: کربلای 5

کیفیت شهادت:  ترکش در بدن   
مدت حضور در جبهه: حدود 11 ماه

شماره پلاک: 6451 م

 

 

 

اين وصيت نامه ها انسان را مي لرزاند وبيدار مي كند .

امام خميني (ره)

 

 

 

وصيت نامه شهيد آيت الله تركي

 

بسم الله الرحمن الرحيم

«يا اَيُّهَاالّذينَ امَنوا اَطيعُوا الله واَطيعُوا الرَّسول وَ اُولِي الْاَمْرِ مِنْكُمْ»

 

اي خواهر و برادر مسلمان ! خداوند در آيه فوق اطاعت از ولايت فقيه را در رديف اطاعت از خود و پيامبرش آورده است. پس بر من و تو و هر فرد مسلمان واجب است رفتن به جبهه و جنگ و شهادت نيز يكي از قوانين اوست كه در اجراي آن  بايستي كمر همت براي احياي دين و دفاع از ميهن اسلامي بست و تا پاي جان براي نابودي و اضمحلال باطل و اعتلاي حق كوشيد .ما بايد  آنقدر بجنگيم تا براي مخالفين غرب و يا جيره خواران شرق زده شكي باقي نماندكه تا امت حزب الله در صحنه است حناي آنها رنگي ندارد .و اگر كسي بي تفاوت در اين مسائل باشد بگويد : خوب آمدند كه آمدند. بردند كه بردند . كشتند كه كشتند . چنين افرادي مشمول فرمايش
مولا
 امير المومنين (ع) هستند كه مي فرمايد : كسي كه در برابر منكر حركت نكند‌ جلوي  منكر رانگيرد واگر نميتواند لا اقل  به دلش خشمگين نباشد نمي شود او را انسان ناميد . كسي كه در برابر صدام جنايتكار ساكت نشسته ( مرده زنده است ) اگر نمي تواند به جبهه برود و جنگ و خط مقدم برود  لااقل از كمك هاي پشت جبهه جلوگيري ننمايد.

نگاهي به كردستان بيندازيد  و ببينيد كه اين گروهك هاي  از خدا بي خبر چه بر سر برادران
جان بر كف ما مي آورند.

چرا بايد سكوت كرد درچنين مواقعي كه سالهاي سال آرزوي آن را مي‌ كرديم چرا نبايد كمي فكر كرد و به فكر كربلاي عراق افتاد كه در روز عاشورا چگونه  72 تن از ياوران دين مبين اسلام به شهادت رسيدند . پس از كوشش فراواني كه براي رفتن به جبهه داشتم و به هر دري مي زدم آن
در بسته شده بود بالاخره دري از درهاي رحمت الهي باز شد و اين بنده رو سياه و گناهكار به آن در روي آوردم
  و موفق شدم در كنار ديگر برادران با ايمان ومؤمن به انقلاب وامام (ره) جايي را براي خود باز كنم هر چند خودم را شايسته اين راه نمي ديدم. اما پيام من به تو اي پدر عزيزم
علي حسين تركي با خونم به تو پيام مي فرستم كه بايد چون زين العابدين (ع) كه انقلاب حسين (ع) و پيام سرخ حسين (ع) را به گوش تمام مردم رسانيد تو هم بايد پيام مرا به تمام انسان ها برساني.
 
 
اما تو اي مادر عزيزم به تو مي گويم  اي مادر اگر چه ممكن است براي تو مشكل باشد كه فرزندي را از دست داده اي ولي مگر آنهايي كه بهترين فرزندان خود را فدا كردند  مادر نبودند كه مشت هاي خود را گره كردند و مي گفتند : مردم به ما تسليت  نگوئيد و به ما تبريك بگوييد .
از همسرم مي خواهم كه زينب وار زندگي كند و بچه ها را طوري تربيت كند كه پشتيبان ولايت فقيه و انقلاب اسلامي باشند و اسلحه افتاده مرا بردارند و به ميادين جنگ بيايند . از تمام
  اهالي دهستان هرچگان  حلاليت مي طلبم.

 

والسلام آيت ا. تركي

 

 

 شهید آیت الله ترکی

 

 بخشی  از خاطرات زندگی شهید آیت الله ترکی از زبان هم ولایتی ها و همرزمان شهید

 

روزهاي جمعه:

     شهيدآیت الله همیشه قبل از همه بچه ها در چادری که برای نماز خانه اختصاص داده بودند حاضر می شد.هر روز بعد از اقامه نمازصبح،برنامه نرمش صبحگاهی بود.روزهای جمعه بعد از اقامه نماز، نرمش صبحگاهی برگزار نمی شد.شهید آیت در آخر هفته که بعد از نماز صبح، نرمش  نمي‌كرديم بسیار ناراحت می شد.

ایشان جمعه ها بعد از نماز صبح مثل بقیّه روز ها در چادر می ماند و به عبادت می پرداخت.علت را از او پرسیدم و گفتم:" لااقل روز های جمعه بیا استراحت کن!" ایشان فرمود:"من آنقدر نماز قضا دارم که اگر تمام شب را بیداربمانم ونماز قضا بخوانم بازهم احساس می کنم کاری انجام نداده ام!".      

راوی: نادر یوسفی

 

 تشییع پیکر پاک شهید آیت ا. ترکی  --  دی ماه 1366   --   گلستان شهدای فارسان

 

                        آيت الله:

   من و حاج موسی یوسفی زمانی که می خواستیم به جبهه برویم برای این که در آن مقطع،چند نفر از جوانان چوبین به جبهه رفته بودند،به ما اجازه نمی‌دادند به جبهه برویم. اگر هم می خواستیم از شهرکرد اعزام شویم چون که اسامی همه اعزامیها را پشت شیشه در معرض دید عموم قرار   می‌دادند، والدین ما از قضیه مطلّع می شدند.

 قرار را بر این گذاشتیم که حاج موسی از تهران اعزام شود و من هم از استان اصفهان اعزام شوم.همین کار را انجام دادیم و من هم بعد از اعزام از اصفهان به جمع اعزامی های تهرانی اضافه شدم و هیچ کسی از این موضوع با خبر نشد.هنگامی که در جبهه مستقر شدیم میخواستیم نماز را به جماعت اقامه کنیم،همه به یکدیگر تعارف می‌کردند که چه کسی پیش نماز بایستد.ما شهید آیت الله را یک لحظه در کنار خط مشاهده کردیم و گفتیم "آیت الله" پیش نماز بایستد.شهید آیت الله که محاسن بلندی داشت همه فکر می کردند ایشان آیت الله واقعی است یعنی این که حوزه درس خوانده و به درجه آیت اللهی نایل آمده است.

    از ایشان درخواست کردیم که پیش نماز بایستد. هنگامی که شهید آیت الله داشت به طرف جایگاه می آمد همه تیپ و لشکر دورش را گرفته بودند و دستش را به عنوان آیت الله
می بوسیدند و از او التماس دعا می خواستند.
 

راوی : نادعلی یوسفی

 

متواضع :

   شهید آیت الله ترکی یکی از نیرو های پر تلاش و زحمت کش گردان مقدس امام سجاد(ع)در عملیات های والفجر8 و کربلای 4و5 بود.ایشان یکی از عزیزانی بودند که در کربلای 5 در محل شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل گردید.

آنقدر متواضع بود که بیشتر وقت ها در قسمت تدارکات مشغول به خدمت رسانی به رزمندگان بود.

    در آغاز عملیّات ها به گروه های عملیّاتی می پیوست و به عنوان یکی از نیرو های تکاور انجام وظیفه می نمودند.به خوبی وظیفه خود را  می‌دانست.نه تنها انجام وظیفه می نمود بلکه کارهایی‌که در‌حیطه وظایفش هم نبود را انجام می داد.

    شهید آیت الله بسیار ساده بود.ظاهر و باطنش یکی بود.به خوبی می‌توانست الگوی مناسبی برای هم رزمان باشد.خدا انشاءالله حقش را بر ما حلال نماید.

فرمانده گردان امام سجاد(ع) حاج محمد کیانی 

 تشییع پیکر پاک شهید آیت ا. ترکی  --  دی ماه 1366   --   گلستان شهدای فارسان

 

 

                      خبرشهادت:

    شهید آیت الله ترکی وقتی به مقام شهادت رسید حدود14روز پیکر ایشان ناپدید گردید. خبر شهادت ایشان به خانواده اش داده شد در حالی که بدن شهید مفقود بود. خانواده‌اش هم از این قضیه بسیار ناراحت بودند.

رفیقی در جبهه داشتم که همرزم شهید آیت الله بود. یک روز که رفیقم برای مرخصی به استان آمد او را ملاقات کردم.قضیه شهید آیت الله را خدمت او عرض کردم ایشان این قضیه را تکذیب و گفت:" من دیروز آیت الله را دیدم بسیار شاد و سر حال و قبراق بود".  به ایشان گفتم:" خبر شهادت آیت الله 2هفته ای است که به خانواده‌اش گفته شده"،ايشان گفتند": نه! آیت الله زنده است!" با خوش حالی خودم را به خانه شهید آیت الله رساندم و خبر زنده بودن آیت الله را به آن ها دادم. خانواده شهید آیت الله از این خبر بسیار خوشحال شدندو پیراهنی را برای این که خبر خوش حال کننده ای را به آن ها داده بودم به من هدیه دادند.من گفتم:" پیراهن دست شما باشد وقتی شهید آیت الله خودش آمد می‌آیم و پیراهن را از خودش می گیرم". بعد از چند روز فهمیدم که خبر شهادت آیت الله صحت داشته است. من که خیلی ناراحت و خجالت زده بودم تا مدتی نمی توانستم خودم را با خانواده شهید روبرو کنم.

    بعد از مدتی شهید آیت الله به خواب من آمد و گفت:" چرا نرفتی پیراهن را بگیری؟!"گفتم:" شماکه شهید شدید من چطور بروم پیراهن را بگیرم؟!".شهید گفت":اتفاقاً حالا که شهید شده ام باید بروی پیراهن را بگیری.!"

راوی : حاج آقا مراد یوسفی

منبع

گرامی داشت سالروز شهادت

تاریخچه چوبین 2

برنامه سخنرانی و عزاداری ایام شهادت حضرت فاطمه زهراء (س)

گزارش تصویری هیئت قرآنی انصار المهدی (عج) روستای چوبین

بر فراز چوبین ...

مراسم هفتمین روز درگذشت شادروان حاج رضا محمدیوسفی

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

چشم انتظارم کالای ارزان لایف استایل ایرانی دانلود موزیک ایرانی خرید اسباب بازی به صورت اینترنتی دانلود اجناس فوق العاده سفارش آنلاین نصب و اجرای آردواز پارکت ارزان قیمت آپشن خودرو | گندم کار